عاشق تدریس بوده و دوست داشته معلم شود اما دست روزگار مسیرش را تغییر میدهد، حالا فقط دو سال تا بازنشستگی فاصله دارد. پشیمان نیست اما به فرزندانش هم توصیه نمیکند که بهورز شوند. معتقد است اینکار عشق، علاقه و صبوری میخواهد و باید پای کار مردم روستا بود. در تمام این سالها با آنها ارتباط دوستانه گرفت تا به او اعتماد کنند و درباره مشکلاتشان بگویند. بهورز شاغل در روستا و راز نگهدار و سنگ صبور مردمان آن است.
سیده فاطمه ابوترابی، بهورز ساکن محله رسالت، 14سال است که در پایگاه سلامت منزلآباد خدمت میکند و سابقه حضور در روستای مُلکی و روستای مادریاش یعنی خیرآباد را نیز دارد. 28سال خدمت، یعنی دنیایی از تجربه و خاطره. او دوبار بهورز نمونه تربت حیدریه و علاوهبر امسال، سال1397 نیز بهورز نمونه شهرستان مشهد شد. او در دوره کرونا و زمان تزریق واکسن با مرکز آموزش بهورزی و بازآموزی برنامههای سلامت امام رضا(ع) در محله فرهنگیان همکاری داشته است.
فاطمه خانم سال1353 در یکی از روستاهای تربت حیدریه به نام خیرآباد به دنیا میآید. این روستا از توابع مهولات و نزدیک به فیضآباد است. ابتدایی و راهنمایی را در همان روستای خودشان و در ایام جنگ تحمیلی میگذراند. میگوید: «دو سال بهدلیل جنگ بین دوره ابتدایی و راهنماییام فاصله افتاد و ما اولین دانشآموزانی بودیم که در روستا وارد دوره راهنمایی شدیم. روستا دبیرستان نداشت و برای ادامه تحصیل باید به تربت حیدریه میرفتم.
پدر مرحومم آنجا برایم اتاق گرفت و تنها زندگی میکردم. تازه وارد سال دوم دبیرستان شده بودم که بهورز روستا که مردی از اقوام خودمان بود، به خانه ما آمد و به پدرم پیشنهاد داد که جای او را بگیرم و بهورز روستا شوم. آخر هفتهها برای دیدن پدر و مادرم به روستا میآمدم که پدر پیشنهاد فامیلمان را مطرح کرد و گفت تو که دوست داری درس بخوانی برو بهداشت را ادامه بده. اینطوری کنار خودمان هستی و کار هم میکنی.»
او ادامه میدهد: «همسرم نوه عمویم است. آن موقع هنوز ازدواج نکرده بودیم و او آموزشیار نهضت سوادآموزی بود و چون با هم رفتوآمد داشتیم و خبر داشت که به تدریس و معلمی علاقه دارم، به من پیشنهاد داد که آموزشیار نهضت شوم. همزمان مدارکم را برای نهضت سوادآموزی رد کردم. پدر هم مدارکم را برای بهورزی فرستاد. دست روزگار من را به سمت بهورزی برد. همراه با 10نفر دیگر از بچههای روستا در آزمون ورودی بهورزی در تربت حیدریه شرکت کردیم. من اول شدم و دوره آموزشی شروع شد.»
از ابتدای 1373 تا 1375 بهورز روستای خودشان میشود. اواخر 1373 با همسرش که آن موقع کارمند بانک بوده، ازدواج میکند. سال 1375 درخواست انتقالی از روستا به تربیتحیدریه را میدهد تا در روستای مُلکی که در حاشیه این شهر است، کارش را ادامه دهد. 11سال و شش ماه در آنجا خدمت میکند و بعد هم به روستای منزلآباد در حاشیه شهر مشهد میآید.
فاطمه خانم میگوید: «سال 1386 همسرم به مشهد منتقل شد اما با انتقالیام موافقت نکردند و مجبور شدم یکسال مرخصی بدون حقوق بگیرم. 14سال است که اینجا خدمت می کنم و حدود دوسال دیگر بازنشسته میشوم.»
فاطمه خانم دوباره بر میگردد به گذشته و شروع سالهای آموزشی .میگوید که این دوره یک سال طول کشیدهاست. این یکسال را در خوابگاه آموزش بهورز تربت حیدریه میماند و با انواع آموزشهای مربوط به سلامت خانوادهها آشنا میشود.
او میگوید: «در آن یک سال درسهای زیادی را پشت سرگذاشتیم و با مراقبت کودک، مراقبت مادر باردار و بهداشت محیط آشنا شدیم. انواع بیماریها را شناختیم. در مراقبت کودک متوجه شدیم باید قد و وزن و اندازه دور سر کودک را بگیریم و در صورت نیاز توصیههایی به مادر میکردیم. از قبل بارداری مادر برایش پرونده تشکیل میدهیم و تا تولد و بعد از آن مادر را همراهی میکنیم.
در واقع برای هر فرد خانواده پرونده داریم و مردم را از ابتدای تولد تا زمان حیات همراهی میکنیم. هنگام تشکیل پرونده هر فرد، انواع بیماریهایی را که ممکن است فرد یا خانواده دچار آن شوند شناسایی میکنیم. بیماریهایی مثل سل، مالاریا، سالک، قند و فشار خون و وبا را بر اساس شرایط و آثاری که دارد، شناسایی کرده و درصورت نیاز نمونه میگیریم و به آزمایشگاه میفرستیم.»
بهورز اولین حلقه ارتباط با نظام پزشکی در روستاهاست؛ چراکه بهورزها اولین کسانی هستند که بین مردم روستا و نظام بهداشتی ارتباط برقرار کرده و مردم را با مفاهیم بهداشتی آشنا میکنند.
فاطمه خانم میگوید: «زمانی که وارد این حرفه شدیم مردم روستا ما را به عنوان دکتر قبول داشتند و همه کارهایشان را اول به ما میگفتند. آن زمان کارهای درمانی زیادی انجام میدادیم و مردم به ما اعتماد داشتند. خانه به خانه جویای حال پیرمردها و پیرزنهای روستا میشدیم. اگر نیاز به تزریق یا پانسمان داشتند کارهایشان را انجام میدادیم.
هنوز هم وقتی مسنترها به پایگاه سلامت منزلآباد میآیند، من و همکاران قدیمی را دکتر صدا میکنند. هرچه به آنها میگوییم ما دکتر نیستیم، فایده ندارد. برداشت مردم روستا به ویژه در آن دوران این بود که ما به عنوان دکتر در پایگاههای سلامت و بهداشت روستا خدمت میکنیم. تغییر دادن این نگاه کار سخت و دشواری است. جوانها متوجه تفاوت شدهاند اما آنها که سن و سالی گذراندهاند هنوز هم ما را دکتر صدا میکنند.»
خانه به خانه جویای حال پیرمردها و پیرزنهای روستا میشدیم. اگر نیاز به تزریق یا پانسمان داشتند کارهایشان را انجام میدادیم
علت اینکه آنها را دکتر میدانند این است که اوایل استخدام کارهای درمانی بیشتری انجام میدادند. فاطمه خانم میگوید: «اگر کودکی سرما میخورد به پزشک ارجاع نمیدادیم و خودمان قرص و شربتهای مربوط به سرماخوردگی را به آنها میدادیم. انواع پمادها را برای درمان بیمارهای پوستی و سوختگی داشتیم. داروخانه کوچکی در پایگاه بهداشت روستا داشتیم. از وقتی که کرونا آمد و امکان تشخیص بهسختی و با آزمایش انجام شد بسیاری از داروها را از پایگاهها جمع کردند.»
کار در روستا و کار کردن با مردمی که درس نخوانده و اطلاعات بهداشتی زیادی ندارند صبر زیادی میخواهد. فاطمه خانم میگوید: «اول نیاز است که اعتماد مردم جلب شود و حرفهایت را بپذیرند. چون کارم را با روستای خودمان شروع کردم و آنجا همدیگر را میشناختیم کار خوب بود. در هر روستا ابتدا سرشماری میکنیم. برگهای داریم که اطلاعات کامل خانوارها را میگیریم و برای هر خانواده و هر عضو آن یک شماره پرونده میزنیم.
بهورزی شغل بسیار سختی است اما سختی کار به آن تعلق نمیگیرد. کارمان زیاد است، از فعالسازی پرونده بگیرید تا شناخت بیماریها و مواردی که توضیح دادم. سه سال کرونا هم کارهایمان را به تعویق انداخت و پیگیر مردم برای تزریق واکسن و شناسایی افرادی بودیم که دچار کرونا شدهاند. الان فعالسازی پروندهها به تعویق افتاده که انجام آن کار زمانبری است. هر بهورز باید 1100 نفر را زیرپوشش داشته باشد و من 2500نفر دارم. یعنی کار دو نفر و نصفی را باید انجام دهم. باید به همه آنها زنگ بزنم.
در همین ماه چهارو نیم درصد فعالسازی داشتهام که کارنامه خوبی است. بعد از فعالسازی هر خانوار باید فرم گروههای سنی مورد نظر هر خانواده را برای تک تک افراد پر کنیم. هر کدام از گروههای سنی پیگیریهای مختص به خودشان را دارند. تعدادی ماهانه و تعدادی هفتگی یا سالانه هستند. بهورز خوب باید رابطهای صمیمانه با مردم داشته باشد تا مردم به او اعتماد کنند و کار تخصصیاش را با اخلاق و روی باز انجام دهد.
مردم روستا با مردم شهر تفاوت زیادی دارند. اعتماد در کار ما بسیار مهم است. اگر اعتمادسازی به خوبی انجام شود مردم همکاری لازم را دارند ولی اگر همکار جدید بیاید و نتواند این ارتباط برقرار کند مردم او را نمیپذیرند و باید چند سال بگذرد. الان که به زمان بازنشستگی نزدیک شدهام وقتی میگویم میروم مردم ناراحت میشوند و میگویند اگر تو بروی دیگر اینجا نمیآییم.»
از روستای ملکی خاطرات زیادی دارد. میگوید: «روستای ملکی جمعیت زیادی نداشت. به جز خودم یک بهورز مرد داشتیم که دو روز در هفته میآمد و بقیه روزها خودم بودم. در این روستا 1100نفر را زیرپوشش داشتم. بیشتر خاطراتی که از آنجا دارم شیرین است. هر زمان کسی میآمد و میتوانستیم کاری برایش انجام دهیم خوشحال میشدم. همین رضایت مردم یک دنیا برایم ارزش دارد و خستگی را از تنم میبرد.»
خاطرهای هم از همین چند ماه پیش در مرکز منزلآباد تعریف میکند و میگوید: «حدود یک ماه پیش مادر بارداری پیش ما آمد تا مراقبتهای لازم را انجام دهیم. کارش که تمام شد هنوز چند دقیقه نگذشته بود که دوباره سراسیمه وارد شد و گفت خانم ابوترابی دخترم از خانه بیرون رفته و نیست. دستش را گرفتم و آرامش کردم و گفتم نه به خودت استرس وارد کن و نه به من. این استرس برای جنینت خوب نیست، با هم میرویم و دخترت را پیدا میکنیم.
کوچه به کوچه دنبالش رفتیم. یک ساعت گذشت و هنوز به جایی نرسیده بودیم. تا اینکه دخترش را در یکی از کوچهها دیدیم که از در هر خانهای که رد میشد در میزد تا ببیند خانه خودشان است یا نه. به مادرش گفتم دخترت را دعوا نکن. بچه است و نمیداند کار اشتباهی کرده است. آهسته جلو رفتیم. پشت سرش که رسیدیم پرسیدم: نازنین کجا میروی؟ با صدای کودکانه گفت: «اینجا خونمون نیست.» مادرش بغلش کرد و گفت ما دنبال تو آمدیم. حالا هر بار مادرش به پایگاه میآید کلی تشکر میکند.»
قبل از شروع کرونا طرح فشار خون را بهطور کشوری و در مراکز پایگاه سلامت اجرایی میکنند و فاطمه خانم یکی از بهورزان نمونه استانی در این طرح میشود. بهورزان هم مثل سایر کادر سلامت همزمان با شیوع کرونا خدمات مختلفی را به مردم ارائه میدادند.
اگر در خانواده تست کرونای کسی مثبت میشد علائم سایر اعضای خانواده را میسنجیدیم و به آنها آموزشهای لازم را میدادیم
فاطمه خانم میگوید: «با شیوع کرونا مراجعات کم شد. ولی دائم با مردم زیرپوشش در تماس بودیم و آنها را غربالگری میکردیم. همه همکاران فرم پیگیری روزانه داشتیم. اگر در خانواده تست کرونای کسی مثبت میشد علائم سایر اعضای خانواده را میسنجیدیم و به آنها آموزشهای لازم را میدادیم و از آنها میخواستیم از خانه بیرون نروند و ماسک بزنند. در دوره تزریق واکسن هر روز صبح در پایگاه خودمان و بعد از ظهرها در مرکز آموزش بهورزی و بازآموزی برنامههای سلامت امام رضا(ع) در محله فرهنگیان واکسن میزدیم.»
وجود مرکز آموزش بهورزی و بازآموزی برنامههای سلامت امام رضا(ع) در محله فرهنگیان باعث شد سری به این مرکز بزنیم و با ظرفیت این مکان بیشتر آشنا شویم. حضور در این مرکز باعث شده تا نام خیابان را حدود سال 1379 به بهورز تغییر دهند. حالا بعد از 22سال حضور در این منطقه بیشتر مردم محله با این مرکز و خدماتی که در راستای آموزش بهورزان ارائه میشود، آشنا هستند.
علی شکاری مدیر این مرکز 31سال سابقه کار دارد. او که خود نیز ساکن محله فرهنگیان است درباره تاریخچه مرکز میگوید: «اینجا زیر نظر مرکز بهداشت شماره یک شهرستان مشهد است. این مرکز فعالیت آموزشی خود را همزمان با دو مرکز آموزشی بیرجند و فریمان در سال 1356 و در شهرستان قوچان آغاز کرد. در سال 1360 به چناران انتقال یافت. بعد از دو سال فعالیت، در سال 1361 در مرکز بهداشتی درمانی شهید جمشیدیان طرقبه مستقر شد و پس از چندین مرتبه تغییر مکان از سال 1379 تاکنون در مکان فعلی واقع در بولوار شهید فلاحی، خیابان بهورز مستقر شده است.
مرکز آموزش و بازآموزی بهورزی امام رضا(ع) وظیفه تربیت بهورز برای مراکز بهداشت شماره 1 و 3 شهرستان مشهد و نیز شهرستان طرقبه و شاندیز را برعهده دارد و تاکنون دانشآموزانی را بهطور مهمان از مراکز بهداشت شماره 3،2 و 5 شهرستان مشهد، شهرستانهای فریمان، سرخس، چناران، نیشابور، کاشمر، تایباد، خواف و تربت جام تربیت کرده است.»
مدیر مرکز آموزش بهورزی امام رضا(ع) به نقش مهم بهورزان در سلامت جامعه اشاره میکند و میگوید: «ارتقای شاخصهای بهداشتی کشور در گرو تلاش و فعالیت بهورزان در روستاهاست. امروز دیگر به ندرت مادر یا نوزادی را از دست میدهیم و مرگ و میر وابسته به زایمان کاهش چشمگیری داشته است. در این تحول ارزنده بهورز نقش بسزایی دارد. کسی که توانسته مهمترین مفاهیم را به سادهترین شکل، با شیواترین زبان و با بهترین الفاظ برای روستاییان بازگو کند، بهورز است. آنها علم را با عمل آمیختهاند و دوست روستانشینان هستند و برای سلامتی آنها تلاش میکنند.
برای رسیدن به این اهداف نظام سلامت کشور مراکز آموزش بهورزی را تأسیس کرد تا بهورزان آموزشهای لازم برای ارائه خدمات را از طریق این مراکز دریافت کنند. با حضور مربیان بهورزی مجرب، دلسوز و توانمند تاکنون 45دوره آموزش بهورزی برگزار شده و حدود 900دانشآموخته بهورزی ( زن و مرد) دانشآموخته شدهاند.»